علی سوادکوهی: لحظه شماری می کنم دوباره با جردن باروز مسابقه بدهم
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۹۳۲۳۷
علی سوادکوهی امیدوار است این بار مقابل جردن باروز پیروز شود
علی سوادکوهی در خصوص جدالش با جردن باروز صحبت هایی را انجام داده است.
به گزارش طرفداری، علی سوادکوهی آزادکار ۷۹ کیلوگرم کشورمان در جام یاشاردوغو موفق به کسب مدال برنز شد. وی در مرحله نیمه نهایی این مسابقات مقابل جردن باروز اسطوره کشتی جهان و آمریکا قرار گرفت که با شکست ۲ بر یک به دیدار ردهبندی رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوادکوهی درباره جام یاشاردوغو به فارس گفت:
با توجه به اینکه این جام رنکینگ دار بود بعد از مسابقات المپیک و جهانی یکی از رقابتهای مهم به شمار میرود. تمام قهرمانان جهان در این مسابقات حضور داشتند. در وزن من هم چند ورزشکار خوب از روسیه و آمریکا شرکت کرده بودند.
آزادکار برنزی کشورمان در خصوص شکست مقابل جردن باروز خاطرنشان کرد:
این مسابقه یک - یک برابر بود اما یک دقیقه مانده به پایان بازی اخطار کم کاری به باروز دادند. در حالی که باید به من امتیاز میدادند این امتیاز به بارز داده شد، ما هم اعتراض نکردیم و وقتی مسابقه دو بر یک شد، کنترل آن از دست من خارج شد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا اعتراض به داوری صورت نگرفت، گفت:
نمیدانم اما همه اینها یک طرف، موضوع دیگر اینکه در سه دقیقه اول وقتی ۴۰ ثانیه به پایان مسابقه مانده بود زیر گرفتم که پای باروز از تشک بیرون رفت باز هم به من امتیاز ندادند در حالی که این مسابقه میتوانست ۳ بر یک به نفع من باشد اما به خاطر اشتباه داوری مسابقه را باختم. هر کسی که این فیلم را ببیند میداند ۱۰۰ درصد امتیاز برای من بود.
سوادکوهی در پاسخ به این سوال باروز در مصاحبه با اتحادیه جهانی کشتی گفته رقابت با شما دیوانه کننده بود، تصریح کرد:
فکر میکنم او ۱۳ یا ۱۴ با کشتیگیران ایرانی مسابقه داده است اما سختترین کشتی را با من گرفت. از هر کشتیگیری که فکر کنید باروز امتیاز گرفته است. او حتما باید در هر مسابقه زیر بگیرد اما من خیلی خوب ظاهر شدم؛ در ۶ دقیقه مسابقه نه بیرون رفتم نه او توانست به من فن بزند اما اینکه به خاطر مسائل داوری باختم ناراحت کننده است اما مردم هم متوجه شدند موضوع از چه قرار بود.
این آزادکار ملیپوش کشورمان، ادامه داد:
در این مسابقه هم من برده بودم اما دیگر گذشت. لحظه شماری میکنم که دوباره بتوانم با او مسابقه دهم و پیروز شوم. این باخت مرا از نظر روحی اذیت کرد اما بیشتر تلاش میکنم. امیدوارم که در مسابقات جهانی هم باروز در وزن ۷۹ کیلوگرم باشد، مطمئن هستم اگر بخواهم دوباره با او کشتی بگیرم تلاش من این خواهد بود که بتوانم این بار او را شکست دهم.
سوادکوهی در پاسخ به این سوال که آیا تصمیم دارد در وزن ۷۹ کیلوگرم بماند و اینکه در این وزن مدعیان دیگری هم برای پوشیدن دوبنده ملی با وی رقابت خواهند کرد، یادآور شد:
فعلاً تا مسابقات جهانی و آسیایی در وزن ۷۹ کیلوگرم میمانم تا ببینم چه خواهد شد. در مسابقات آسیایی تلاش میکنم طلا بگیرم، در آخرین مرحله چرخه انتخابی مقابل کسی که در جام تختی اول شد انتخابی خواهم داشت، امیدوارم که بتوانم در مسابقات جهانی هم شرکت کنم.
اخبار داغ
برترین های قرن با آندرانیک اسکندریان: حجازی و پروین با مغزشان فوتبال بازی می کردند فریدون زندی موقتا سرمربی دینامو درسدن شد طرح لو رفته جدید از توپ جام جهانی 2022 قطر / عکس جیمی واردی، نمونه انگلیسی قالی کرمان!منبع: طرفداری
کلیدواژه: علی سوادکوهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۹۳۲۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دینگونک؛ هیولایی مرموز که استعمارگران را میترساند! (+عکس)
این هیولاماهی وحشتناک بود، طول آن حداقل ۴ یا شاید ۵ متر بود. سر بزرگ آن بسته به اینکه از چه کسی و در چه زمانی میپرسیدید، شکلی شبیه پلنگ، سگ یا سمور داشت. این حیوان از دم قوی و پهن خود برای عبور از جریان رودخانههای شرق آفریقا استفاده میکرد.
به گزارش فرادید، برخی گزارش کرده بودند که عاجش مثل عاج یک شیر دریایی سفید و بلند و فلسهایش مانند یک آرمادیلو نفوذناپذیر بود. پاهایش به بزرگی یک اسب آبی بود. بله تعجب نکنید این ماهی چهارپا داشت، اما چنگالهایش به تیزی چنگالهای تیرکس بود! جان آلفرد جردن درباره پاهای این جانور میگوید: «همان ثانیهای که روی دمش ایستاد، به قدری ترسیده بودم که نتوانستم به پاهای او دقت کنم.»
جردن در چادر نشسته بود و پیپ میکشید، در حالی که طوفان تابستانی در مستعمرات بریتانیا در شرق آفریقا کولاک میکرد. اوایل سال ۱۹۰۹ او این جانور قدیمی مخوف را توصیف کرده بود؛ جانوری که به گفته خودش آن را یک یا شاید چند سال قبل، حین شنا کردن وسط انشعابی که دریاچه ویکتوریا را تغذیه میکرد، دیده بود.
اینطور به نظر میرسید که جردن، شکارچی معروف حیوانات بزرگ بریتانیایی و شکارچی بدنام عاج، مشغول آب و تاب دادن به داستانی برای میزبانش، اِدگار بیچِر برانسون، شکارچی آمریکایی است. اما برانسون از کارکنان جردن پرس و جو کرد و فهمید گزارشهای آنها متفاوت است. او گزارش داد برخی از مردم بومی سواحل شمالی دریاچه ویکتوریا این هیولاماهی را «دینگونِک» مینامند.
جردن تنها مسافر سفیدپوستی نبود که از مواجهه با دینگونک خبر میداد. سال ۱۹۰۰، کلِمِنت هیل، ناظر بریتانیایی تحتالحمایه آفریقا، سوار یک کشتی بخار در آبهای شمال شرقی دریاچه ویکتوریا بود که چیزی با سر و گردن از اعماق دریا بیرون آمد و سعی کرد یک ملوان را از سینه کشتی بیرون بکشد.
یکی از نویسندگانی که داستان را پس از مرگ هیل بازگو کرده، خاطرنشان میکند: «او کاملاً مطمئن بود این جانور تمساح نیست.» این گزارش به داستانهای افراد دیگر از مواجههشان با این هیولاماهی، به افسانههای رو به رشد دینگونک در دهه ۱۹۱۰ اضافه شد.
گفته میشود دینگونکها در انشعابات دریاچه ویکتوریا زندگی میکنند، مانند رود ویکتوریا نیل، نزدیک جینگا، اوگاندا که در تصویر میبینید
این لحظهای بود که اروپاییها و آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که در آفریقا هر چیزی ممکن است پیدا شود، مهم نیست چقدر ترسناک یا خارق العاده! این خاک فقط زیستگاه فیلها و اسبهای آبی نبود، بلکه محل زندگی فیلها و اسبهای آبی کوتوله نیز بود که اکنون در باغ وحشهای لندن و نیویورک به نمایش گذاشته شدهاند. برای ذهن استعماری کاملاً منطقی بود که هنوز در اعماق آفریقا چیزهای زیادی برای کشف کردن وجود دارد.
سال ۱۹۱۷، جردن درباره رویارویی با یک دینگونک نوشت: «مقابل من یک هیولای کاملاً ناشناخته وجود داشت که من نخستین نفری بودم که باید آن را ضبط میکرد.» او همان رویکرد را به آن موجود داشت که اکثر کاشفان سفیدپوست در کل قاره آفریقا دارند: هیجان مالکیت بر او چیره شد. او تفنگش را بلند کرد و به دینگونک درست پشت گوش پلنگی اش شلیک کرد. به نظر میرسد تمام داستانهای رویارویی یک کاشف سفیدپوست با این موجود با شکار به پایان میرسد.
جردن نوشته است: «سپس یک اتفاق خارقالعاده رخ داد. جانور برگشت و رو به ساحل، مستقیم به هوا پرید. قد آن در حالت ایستاده ۳ یا ۳.۶۵ متر به نظر میرسید. بعد از آن چه اتفاقی افتاد، نمیدانم، چون دل و جراتم را از دست داده بودم و داشتم با دست و پا زدن از ساحل بالا میرفتم.» جردن برای یافتن جسد موجودی که مطمئن بود کشته، باز به رودخانه بازگشت، اما جستجوی او بیفایده بود.
بیشتر آنچه در دنیای انگلیسی زبان امروز در مورد باورهای مردم بومی در مورد دینگونک میدانیم، از طریق گزارشات همین کاشفان سفیدپوست و استعمارگر بدست آمده است. در آن گزارشات دست دوم و سوم، این موجود که نویسندگان غیربومی گاهی و شاید به اشتباه از آن به عنوان اُل-اوماینا و لوکوآتا یاد میکنند، هنوز هم ترسناک به نظر میرسد، اما حضور آن اغلب منادی خوشبختی، محصول عالی و گلهی پررونق و عدمحضور آن بدشگون است.
اگر معنای ژرف و پنهان این داستانها را درک کنیم، روشن است که جوامع بومی از چیز دیگری بسیار بیشتر میترسیدند: موزونگو؛ یعنی خود خارجیها. کسانی که هیولایی به نام لوکوآتا را میشناختند، معتقد بودند جهانگردان این موجود را با قصد و نیت و بهعنوان وسیلهای برای قربانی کردن طاعون کشتهاند و درست همانطور که انتظار میرفت، زمانی که جردن حدود سال ۱۹۰۸ به دینگونک شلیک کرد، یک بیماری مرگبار، جوامع بومیان ساحل شمالی دریاچه ویکتوریا را فرا گرفت.
وقتی دینگونک ناپدید شد، این جوامع آسیب دیدند. از این گذشته، آنها از این موجود نمیترسیدند: فقط مردان سفیدپوست در برابر این هیولاماهی، لرزه به جانشان میافتاد.
تا به امروز، هیچ مدرک علمی قطعی مبنی بر وجود دینگوک به دست نیامده است. با این حال، این موجود همچنان در افسانهها و داستانهای محلی در اطراف دریاچه ویکتوریا زنده مانده است.
کانال عصر ایران در تلگرام